امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

عاشقانه ها

خداوندا عزیزم را تو یاری کن پناهش باش و در حقش تو کاری کن الهی هرچه میخواهد نصیبش کن                               خدا بر لبش لبخند جاری کن     ...
9 مهر 1391

اولین روز

پسر گلم  اولین بار که دیدم رو هیچ وقت فراموش نمی کنم سلام ای شوق دیداری که هر لحظه به غارت میبری دل را سلام ای اولین لحظه سلام ای اولین دیدار  سلامی از دل تنها سلامت می کنم ای یورش خورشید مثال بارش ابری ، که بر دل میزند باران         به سان شعله آتش که می بارد زتنهایی سلام ای اوج بی تابی سلام ای شوق دیداری که می راند ز تنهایی دل پژمرده من را تمام تار و پود من به تاراج تو می باشد بلی این بار من هستم من سرما زده در اوج تنهایی نمی خواهی ز من پرسی ز تاراج دل و دینم ترنمهای دلداری به یغما می برد دل را به تنهایی که میدانی.       &nbs...
21 شهريور 1391

عاشقتم شاهزاده كوچولوي مامان

میـخوام یه قـصری بـسـازم پنجره هـــــاش آبی بــاشه   من بـــاشم و تــو باشی و یک شب مهتـــــابی باشه امشب میـخوام از آســمون یــاسـای خـوشبــو بچیـنـم   امشب میخوام عکس تو رو تــو خــواب گلــها بـبـیـنـــم کــاشکی بدونـی چشماتو به صـد تــا دنیــا نمــی دم   یه مــوج گیـســوی تــو رو به صد تـــا دریــا نمـی دم   کــاش تــو هوای عاشقی همـیـشه پیـشـم بـمونـی   از تــو کــتــــاب زنــدگــی حـرفــای رنـگــی بخـونـی   حـتـی اگــه دلـت نــخـواد اســم تــو، تـــو قلب منه   چـهـره ی تـو یــادم مـیاد وقتــی کـه بـــارون میزنه   امـشب میـخوام...
1 شهريور 1391

شيريني هاي زندگي مامان

سلام جوجه طلايي مامان قربون اون چشمات ، فقط ماماني بره و بس ديشب پيشم نشسته بودي به زبون شيرينت مي گفتي مامان گوسنمه به به ، غذا بپز آب بريز ،نمه بريز ، ففه بريز به به اي بخويم فدات شم كه ديگه آشپز ماهري شدي به من طرز تهيه غذا ياد مي دي ...
9 خرداد 1391

دعايم براي تو بهترينم

پسرم: برايت يه بغل گندم دلي خشنود از مردم برايت سفره اي ساده ، حلال و پاك و آماده برايت شور پاييزي ، كه برگ غم فرو ريزي برايت يك بغل احساس ، دوبيتيهاي عطر ياس برايت هر چه خوبي هست دعا كردم دعايم كن   ...
2 خرداد 1391

نازنين مريم

  جان مریم چشماتو واکن سری بالا کن در اومد خورشید شد هوا سفید وقت اون رسید که بریم به صحرا آی نازنین مریم جان مریم چشماتو واکن منو صدا کن بشیم روونه بریم از خونه شونه به شونه به یاد اون روزها وای نازنین مریم باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم ای کاش میخوابیدم تورو خواب میدیدم.       ...
13 ارديبهشت 1391