امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

کلاس چهارمی مامان

تو این دنیای عجیب لبخندت عجیبانه حالم را عجیب میکند حالم وقتی عجیب میشود که افکارسرسخت ذهنم را مسکوت کند  و من بمانم و ذهن بی صدام بی صدا از همه چی ...********* و یا شاید پر صدا و باز پرصدا از همه چی پر صدا از لبخندهایت از خنده هایت از حال عجیب بعدش چقدر حالم این روزها زود به زود عوض میشود حال من متغیری شده ک نمیتوانم به چیزی تثبیتش کنم دوست دارم نگاهت کنم انقدر که حتی تو ندانی که حتی تر نفهمی و من رسم پروانگی را در چشمانت بیاموزم انقدر پیله بندم در ان چشمانت که پیله ی نگاهم شود نگاهت را میگویم  که دوست دارم نگاهم پیله بند نگاهت شود.. ...
26 آبان 1398

کلاس سوم دبستان سال 1397

  وقتی بزرگ می شوی قدت کوتاه می شود آسمان بالا می رود و تو دیگر دستت به ابرها نمی رسد و برایت مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چگونه بازی می کنند آنها آنقدر دورند که تو حتی لبخندشان را هم نمی بینی و ماه ، همبازی قدیم تو آنقدر کمرنگ می شود که اگر تمام شب را هم دنبالش بگردی پیدایش نمی کنی. ...
7 آبان 1397

روز اول مدرسه (پیش دبستانی )

سلام عشقم رفت پیش دبستانی امروز که این مطلب رو می نویسم (البته با 7 ماه تأخیر شما با محیط مدرسه و پیش دبستانی آشنا شدی قربونت بشم که نه گریه کردی و نه نق و نوق ، مثل یه آقا محیط جدید رو پذیرفتی عزیز دلم ممنون ازت که تو همه مواقع شرایط مامان و بابا رو درک می کنی و آقا بودنت اجازه نداد که غم تو دل مامانت بشینه که چرا حالا که مدرسه می ری مامان نیست که تو رو برسونه و برگردونتت به خونه انشاءالله این سالهای باقی مونده خدمتتم زودتر به پایان برسه و بیشتر کنار هم باشیم. مهد و پیش دبستانی تربیت محیطی جدید برای تو بود البته برخورد خوب کادر آموزشی و بخصوص رفتار قشنگ سرکار خانم زارعی معلم عزیزت خیلی تأثیر گذار بود...
11 مهر 1394
1