امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

تقديم به مادران از دست رفته

        دلم براي توگيرد بهانه اي مادر ببين كه شعر سرايم غمانه اي مادر نگاه من چو بيفتد به جاي خالي تو كشد لهيب عشق زقلبم زبانه اي مادر هنوز باور من نيست رفته اي ازدست قدم گذار به خوابم شبانه اي مادر گذار دست نوازش زمهر برسرمن زند دوباره محبت جوانه اي مادر دلم گرفته عزيزم بگو توجان برمن كه جان دهد پسرت اين ترانه اي مادر هميشه جاي تودرقلب من بود خالي بدي به مهر ومحبت خزانه اي مادر // " + MessageText + " "); $("div[id=" + MessageType + "]").slideDown(500).delay(3000).slideUp(500); } // ]]>   ...
26 ارديبهشت 1391

خنده های تو

پسرم اول دنياست بخند پسرم زندگي اينجاست بخند دست خطي كه مرا عاشق كرد شوخي كاغذي ماست بخند پسرم خام نشي گريه كني كل دنيا يه سراب است بخند آن خدايي كه بزرگش خواندي بخدا مثل تو زيباست بخند   ...
4 ارديبهشت 1391

عاشقانه براي پسر بابا

گر درياي دل آبيست تويي فانوس زيبايش اگه آينه يك دنيااست تويي مفهوم و معنايش تويعني دسته اي گل را از آن سوي افق چيدن تو يعني پاكي باران تو يعني لذت ديدن تو يعني يك شقايق را به يك پروانه بخشيدن تو يعني از سحر تا شب به زيبايي درخشيدن درخشيدن تو يعني يك كبوتر را زتنهايي رها كردن خداي آسمانها را به آرامي صدا كردن تو يعني روح باران را متين و ساده بوسيدن       ...
10 بهمن 1390

نصیحت های پدرانه

پسرکم انسانها بر ٣ دسته اند: بزرگ/متوسط/کوچک. به امید اینکه تو از دسته اول باشی ...                                                                     انسان هاي بزرگ در باره عقاید سخن مي گويند انسان هاي متوسط در باره وقایع سخن مي گويند انسان هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند انسان ها...
7 دی 1390

دور باشه از ماه من همه غصه ها

ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز،بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز، پر از امنیت احساس خداست ...
7 دی 1390

حرفهای بابایی

امیر محمد جان : اونقدر تورو دوست دارم که هیچ کسی کسی رو اینجوری دوست نداره   اونقدر دوستت دارم که برات می میرم قد یه دنیا خوبی قد هزار تا ستاره بی تو دلم می گیره وقتی تنها می شم کارم انتظار کشیدن   وقتی نگاهم میکنی قشنگیاتو دوست دارم حالت معصوم چشات رنگ نگاهت همشون دوست داشتنی وقتی صداتو می شنوم دلم می خواد پر بکشم بیام پیشت ترس یه روز ندیدنت غم بزرگ قلبمه   ...
26 آذر 1390

بابا به امیر می گه :

    پسر بابا قشنگه با زندگي يه رنگه شب كه بابا تو خونه ست پسر بابا رو شونه ست بالا و پايين مي ره نفس اونو مي گيره امّا بابا مي خنده دور غم و مي بنده اگر چه خيلي خسته اس لباش مثال پسته اس دلش چه شاده شاده خوشيش چقدر زياده پدر و پسر تو ابران با اون لباي خندان دست علي يارشون خدا نگهدارشون   ...
30 آبان 1390

پدرانه

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب می تواند نفس بکشد؟؟؟ مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟؟؟ بگو معنی تمرین چیست؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟   بریدن از خودم را؟                                 ...
14 آبان 1390