امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

بازم حرفای مامان و پسری

سلام عزیز دلم ، نفسم ، تنها مروارید صدف زندگیم   سال 92 با تمام خوب و بدش تموم شد و سال 93 با تمام زیبایهاش از راه رسید راستشو بخوای سال 92 برای مامان سال زیاد خوبی نبود و مخصوصاً چند ماه آخرش حالا هر وقت بزرگ شدی و این مطلبو خوندی بهت می گم چه اتفاقاتی افتاد تا باعث شد رنگ شادی تو وجودم به رنگ غم تبدیل بشه خدا رو شکر می کنم بابت همه زشتی ها و زیبایهای زندگی امیدوارم تو سال جدید همه اتفاق های بد به اتفاق های خوب تبدیل بشه به امید خدا تو پست بعدی عکسهای سال گذشته و عکسهای سال جدیدتو برات به یادگار می زارم. امیر قلب مامان از خدا می خوام تموم زندگیت طعم عسل شه ...
16 فروردين 1393

بهشت زمینی من

  بهشت یعنی وقتی پسرت رو بغل می کنی با چشمهاش باهات حرف بزنه بهشت یعنی پسرت با زبون بی زبونی تمام عشقش رو نثارت کنه بهشت یعنی همه بهت بگن بهشت زیر پاهاته ولی تو بگی نه بهشتم پسرمه بهشت یعنی خدا بخواد به واسطه یه فرشته به زور وارد بهشت بشی بهشت یعنی همه تو رو با انگشت نشون بِدن و تو عین خیالت نباشه بهشت یعنی با همه شیطنتهای پسرت باز هم باهاش خوش باشی بهشت یعنی بوی تن پسرت وقتی گردنش رو می بوسی بهشت یعنی نرمی کف پای پسرت وقتی رو چشمات می زاری بهشت یعنی زندگی با بهونه قشنگ زندگیم برای امیر محمد عزیزم :  بهشت دنیاییِ من ، دوستت دارم ...
15 مرداد 1392

تقديم به ناز نازي مامان

      یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، پسرم! من هلاک تو و خاک زیر پاتم، پسرم!   من زمین خورده‌ی چشمای سیاتم، پسرم! قربون چشات برم، محو نیگاتم، پسرم! کشته‌ی تیپ زدن و قدّ و بالاتم، پسرم!   پیگیر عکسا و تیتر خبراتم پسرم! یه کلوم ختم کلوم بنده فداتم، پسرم ! ...
9 ارديبهشت 1392

قربون صدقه هاي مادرانه

سلام ماماني من ، امير من ، دنياي من ، همه هستي من خيلي وقته به وبلاگت سر نزدم چون خيلي ، خيلي سرم شلوغه كاراداره ، كار خونه و امتحانات پايان ترم  تو رو خدا دعا كن توي همه كارهام موفق باشم از همه اينا كه بگذريم ماشاءالله ماشاءالله اونقدر بزرگ ، عاقل و فهميده شدي  كه ديگه فكر مي كنم بايد مطالبتو از وبلاگ ني ني ها جدا كنم ديگه وقتي باهات حرف مي زنم،  ازت سوال مي كنم جواباي كاملي بهم       مي دي كه چند ساعتي فكر منو مشغول خودت مي كني كنار شيرين زبونيات حرفاي يه پسر نوجونه با ادب و كاملو مي شنوم نمي دونم شايد هر كي اين مطلبو بخونه پيش خودش بگه چقدر از پسرش تعريف مي كن...
28 آذر 1391

آقا پسری مامان ، برای تو

گل پونه گل من نگير بهونه گل من بيا نذار از غم تو بشم ديوونه گل من پونه من تورو به هيچ قيمتي از دست نميدم تو فقط مال مني تورو به هيچ كس نميدم ميدونم خدا تورو واسه دل من آفريد حتي اگه خدا بخواد تورو بهش پس نميدم گل من پونه ي من عزيز دردونه خدا مثل تو فقط تو دنيا ساخته يه دونه مي درخشي توي جمع ، عاشق برات فراوونه اما تو مال مني تمام دنيا می دونه پونه از راه رسيده خونه چراغونه آسمون شهرمون ستاره بارونه عاشق رنگ چشاش اين دل داغونه واسه من پونه ي من عزيزتر از جونه  گل پونه گل من نگير بهونه گل من بيا نذار از غم تو بشم ديوونه گل من         ...
15 مهر 1391

معذرت خواهي

الهي راز دل با تو چه گويم كه تو خود راز دلي دانه و لانه و بال و پر و پرواز دلي سلام گل مامان چند وقتيه بخاطر شرايط نامساعد و ابري بودن دلم به وبت سر نزدم چون ترسيدم يه وقت خداي نكرده ابري بودن هواي دلم باعث خيس شدن چشماي قشنگ تو بشه از خداي مهربون مي خوام اين حال و هوا ديگه به سراغم نياد. امير مامان دوستت دارم از اينجا تا خود خدا   گاه می توان براى یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت،   تا او در خلوت خود هر طور که خواست آن را معنا کند...     ...
25 شهريور 1391

دعوتنامه سفر حج

عزيز مامان سلام از ديروز بعد از ظهر يه كم حس سردرگمي به مامان دست داده آخه ديروز بعد از ظهر توي اداره بهم گفتند اسمم براي سفر خانه خدا در آمده و بايد مداركم تحويل بدم گيجم و مبهوت از يه طرف آرزومه خونه خدا را زيارت كنم از يه طرف ديگه نمي تونم تصور كنم بايد دوازده روز از تو دورباشم خيلي دوست داشتم تو كنارم باشي و با هم به اين سفر معنوي بريم ولي هر چي پرس و جو كردم و از سازمان حج و زيارت اطلاعات گرفتم خارج از نوبت بهم سهميه نمي دن و حتي اگه سهميه آزاد هم بخوام بخرم امكان نداره همزمان با اعزام خودم  باشه ديشب وقتي بهت گفتم اجازه مي دي برم زيارت خونه خدا با اون چشماي سياهت چنان مظلومانه گفتي باشه كه اشكم درآمد نمي دونم جي كا...
19 ارديبهشت 1391