امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

آغاز وبلاگ نويسي سال 92 با كمي تأخير

سلام بهار زندگي مامان و بابا بهار آمدسفره ای بزرگ گسترد و بی دریغ همه ما را به مهمانی خویش  خواند .   امیدوارم با آمدن بهاردلهايمان به صفای بهار ، به سرسبزی ایمان ، همچنين  بکوشیم چون ابرهای بهاری با مردم به مهربانی بجوشیم . امسال تا لحظه آخر ، در تكاپوي خريد ماهي و سبزه و خرده ريزهاي سفره هفت سين بوديم و بلاخره سر ساعت 14:25 نشستيم دور سفره و دعاي سال تحويل رو با بالا رفتن دستاي كوچولوي تو خونديم به اميد اينكه خداي مهربون به خونه و خانوادهامون به بركت دستاي كوچك تو سلامتي و بركت عنايت كنه خداي مهربون مثل هميشه ازت ممنونم كه پسر كوچولوي شيطون و مهربوني به ما دادي به اسم امير محمد...
24 فروردين 1392

تبريك فرا رسيدن عيد سال 1392 به همه ني ني وبلاگيهاي عزيز

    دوباره معجزه آب و آفتاب و زمين شکوه جادوی رنگين کمان فروردين شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود دوباره چهره نوروز و شادماني عيد دوباره عشق و اميد دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار هفت سين   فرارسيدن نوروز و سال نو را به پسر كوچولوي خودم و همه اعضاي ني ني وبلاگ  شادباش ميگويم. براي همه شما  تندرستي و نيکروزی در سال نو آرزو دارم. انشاءالله  که سالي سرشار از شادی و کامروايي داشته باشيد. . گلها جواب زمین اند به سلام آفتاب ، نه زمستانی باش که بلرزانی، نه تابستانی باش که بسوزانی . بهاری باش تا برویانی...
26 اسفند 1391

خاطرات كودكي مامان مريم (استفاده ابزاري از وبلاگ گل پسري براي ياد آوري كودكي هايم)

سلام گل مامان : اميدوارم امروز هم مثل هر روز خوب و سلامت باشي  نمي دونم چرا از ديشب ياد خاطرات بچگيم مي افتم ياد آن روزهاي خوش   زندگی چه زود حيف چه زود گذشت .........   میدونی گاهی وقتا ما آدما اونقدر درگیر کار و مسائل روزمره می شیم که واقعا بعضی وقتا خسته می شیم  واسه همین سعی می کنیم یه مدتی از این درگیری و مشکلات دور بشیم و بریم سراغ خاطرات کودکی مثلا می ریم سراغ آلبوم عکس ها.عکس هایی که با دوستان دوران مدرسه انداختیم نگاه میکنیم و با خودمون می گیم یادش بخیر!چه دوران خوشی بود. و بعد از خودمون سوال می کنیم که الان بقیه دوستام کجان؟چیکار میکنن؟چه شغلی دارن؟ آیا به اون آرزو...
16 اسفند 1391

مادرانه

                     شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم   ...
14 اسفند 1391

يه روز قشنگ ....يه خاطره قشنگ...

سلام امير قلب مامان من بازم به وبلاگت سر زدم تا حرفها و كارهاي   ماندگار اين چند وقتو برات ثبت كنم حالا انشاءالله سر فرصت هم صدات و هم فيلمتو توي وبلاگ برات مي زارم ديگه بزرگي شدي ماشاءالله رفتارت و حرفات نشون مي ده ديگه كم كم عاقل مي شي و فهميده شايد به نظر ما كه پدر و مادرت هستيم اينطور باشه ولي نه ، واقعاً هر كي باهات سر و كار داره اينو بهمون مي گه ديگه مثل سال گذشته وقتي من و بابا علي جون مي خوايم اداره بريم گريه نمي كني و بهونه نمي گيري ديگه وقتي صدات مي كنيم خيلي قشنگ با بله جواب ما رو مي دي ديگه وقتي ازت مي خوام تا وسايلتو جمع كني انجام مي دي البته با كمي تأخير چون بازيگوشي توأم با حرف شنو...
14 اسفند 1391

با تو حكايتي دگر .....

  عزيزترينم : روزهای زندگی ام با وجود تو گرم میگذرد  ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو پر از حس زندگي هستم خورشید خاموش نشدنی عمر من مثل یک رود که آرام میگذرد،عشق من به تو هم در پهنه اين رود آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست همه دنياي من اگر امروز همديگر رو دوست داشته باشيم ،بايد امید داشته باشيم برای خوشبختی فردایمان میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت بهانه قشنگ زندگيم همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم حرفی نمانده ...
24 بهمن 1391

شاد باش ميلاد رسول الله (ص) و امام جعفر صادق(ع)

حق چو دید آن نور مطلق در حضور آفرید از نور او صد بحر نور آفرینش را جز او مقصود نیست پاک دامن تر زاو موجود نیست         ای چراغ دانشت گیتی فروز تا قیامت پیشتاز علم روز آفرینش را کتاب ناطقی اهل بینش را امامِ صادقی     ...
9 بهمن 1391

بي تو هرگز

سلام جوجوي مامان : بعد از یه مدتی که از نظر من طولانی بود برگشتم تا توي وبلاگت خاطرات با تو بودن ، شعر و مطلب كه لياقت تو رو داشته باشه بزارم .  راستي توی این مدت بزرگتر شدي و آقا تر (البته شيطونتر) پسر نازم توي اين مدت سايز كفشت بزرگتر شده و لباساي زمستوني پارسالت برات كوچيكتر شده و اين باعث ذوق كردن من و بابات مي شه براي اين ذوق زدگي  ازت تشكر مي كنم با تمام وجود مي گم اميدوارم انقدر از خدا عمر بگيرم كه لباس زيباي دامادي توي تنت ببينم گل مامان ، پسر شيطون من شيرين زبوني هاي مي كني كه قند توي دل ما آب مي شه عاشق جاهای خطرناک و كاراي خطرناكي   و .....
8 بهمن 1391