امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

يه روز ديگه يه حرف ديگه

1391/7/15 13:46
نویسنده : مامان مریم
238 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماماني من

قربونت برم كه بعضي وقتها خيلي خيلي شيطوني مي كني و باعث مي شي يه كم ناراحت بشم روز چهارشنبه وقت دندونپزشكي داشتم از چند ساعت بودن توي مطب دكتر و كار روي دندونم خسته بودم و كلافه و شب هم بابايي بايد مي رفت مأموريت و من و تو تنها بوديم اونقدر ماشاءالله شيطوني كردي و منم كه حس حرف زدن نداشتم و تو هم كه دوست داشتي با بالا و پايين پريدن شاد باشي و بخندي يه كوچولو مامانو اذيت كردي فكر كردم با تهديد من شايد يه فرجي بشه و تو يه كم آرومتر بشي ولي چه اشتباه بزرگي بود تهديد كردن من كه باعث شد علاوه بر درد دندون عذاب وجدان سراغم بياد

خواستم آرومت كنم بهت گفتم اگه مامان اذيت كني مي رم پيش فرشته ها و تو تنها مي موني

الهي الهي بميرم برات كه به محض شنيدن اين حرف يه گوشه نشستي و بعد از چند ثانيه ديدم بغض كردي وقتي ازت پرسيدم چي شده ناراحتي ، ديدم با گريه بهم مي گي مامان اگه تو بري پيش فرشته ها من گسنه مي مونم

دلم گرفت بوست كردم و ازت معذرت خواهي كردم و بهت قول دادم تا بزرگ نشدي نرم پيش فرشته ها (البته با اجازه خداي مهربون همچين قولي دادم) ببخش منو پسرم .....ببخش

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)