امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

خداحافظي با خانه خدا (بخش پاياني)

1391/5/1 12:42
نویسنده : مامان مریم
401 بازدید
اشتراک گذاری

روز آخره قبل از بازگشت ما به تهران به خاطر اينكه از ماه رجب به ماه شعبان وارد شده بوديم براي بار دوم محرم شديم و تونستيم اعمال به جا بياوريم كه من به خاطر همه خوبي هاي علي مهربونم به نيابت از علي اعمال انجام دادم كه ثوابش انشاءالله تمام و كمال به ايشون برسه 

3 تير مصادف با تولد امام حسين (ع):

8 روز اقامت ما توي مكه به سرعت برق و باد گذشت و روز آخر رسيد و طواف وداع

 

چون چاره نیست میروم و میگذارمت

ای خانه خدا به خدا میسپارمت

 

محرم شدن ما براي بار دوم در مسجد تنعيم خارج از شهر مكه

 

دیروز حسرت آمدن را داشتم و امروز اندوه بازگشت و خداحافظی را، اما چاره چیست؟

وقت رفتن و خداحافظ ، گفتن است. وقت پایان آمدن همنشینی با کعبه  حالا باید هر چه توشه جمع كردي در کوله بارت جای دهی، کم یا زیاد فرقی نمیکند.اما مگر میشه به این راحتی از مکانی که تمام عمر برای وصال آن دعا كردي دور شي و به این سادگی از آن دل برکَنی:

چون از تو جدا شوم من زار

چون دور شوم ز محفل یار

رفتم ز درت به چشم خونبار

بیرون نرود دلم از این دار

ای بیت خدا خدا نگهدار

وقت رفتن شده بود با چشمهاي خيس اشك ، خیره شده بودم به بیت خدایی و ملتمسان دعا به يادم افتادن  حاجتشون رو از خدا طلب كردم و مي دونستم تمام اون چشمها و دستها  محتاج ذره ای نگاه از کوی حضرت دوست هستند و اين خداي مهربونه كه نگاهها را طلب میکنه نگاهی که برای آن فقط دریایی از حاجت و قطراتی از نم اشک را واسطه قرار داده

به صد حاجت و اشک و شور آمدم

 نگاهم کن از راه دور آمدم

به یاد بار گناهام افتادم  و از خداي رحمان و رحيم خواستم با تني پاك و بدور از هر ظلمي كه به خودم روا داشتم منو از اين دنيا ببره  البته توي قلبم يقين دارم  رحمت الهی بیش از اینهاست و هر كه توي دلش محبت اهل بيت رو داره  بر سر سفره او و در حریم خانه او مي شينه (به اميد شفاعت)

طواف وداع رو انجام دادم و براي آخرين بار نگاهم رو دوختم به خانه كعبه سخت بود چشم برداشتن از اونجا ، ولي بايد با توجه به زمان كم به مامان هم فرصت مي دادم تا طواف وداع رو انجام بده و آخرين نماز اين سفر رو توي خانه خدا بخونه

ساعت 2:30 دقيقه آخرين لحظه اي بود كه ما در هتل بوديم

 

 و بايدبعد از آن سوار بر اتوبوس  به طرف فرودگاه جده به راه افتاديم 

 شبانگاهان تا به وقت سحر در طواف حرم ناله ها دارم

 ولی با یاد وداع حرم از دو چشم ترم ژاله ها بارم

 خداحافظ ای حرم، ای بیت، ای مقام، ای باب، ای صفا ای سعی

 خداحافظ ای حَجَر، ای حِجر، ای حطیم، ای رکن، ای مکان وحی

 چنان زمزم اشکبارانم جدا از تو چون غریبانم

 خدا حافظ کعبه خوبم خدا حافظ کوی محبوبم

 حضور در بزم الهی و سر سفره  اطعام خدای تبارک و تعالی موهبتی است از خداوند که برای هر کس فراهم نمي شه و «عمری باید که یار آید به کنار». اما ره آورد آن چیست؟ ره آورد اين سفر بعد از بازگشت من این بود که متوجه شدم چقدر از خدا دور بودم و خدا منو در آغوش خودش به مهربوني فشرد

خدايا منو به خاطر همه بدي هام ببخش

در پايان بايد بگم كه هدف من از نوشتن اين خاطرات اي سفر اين بود كه هيج وقت از ذهنم لحظه لحظه اين سفر دور نشه و با تمام جزئياتش در آينده براي منو و امير محمد تداعي بشه از همه كساي كه مطالب منو خوندن تشكر مي كنم .

امير مامان :

با تمام وجود از خدا مي خوام همينطور كه من توي كودكي به تو كمك كردم تا به اين سفر پر خير و بركت كه مطمئنم اثرات خوبي توي آينده تو داره(انشاءالله) بري توي بزرگي و وقتي جوان رشيدي شدي دست منو و بابا رو بگيري با خودت به اين سفر ببري به اميد آنروز 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهره مامان نیایش
16 مرداد 91 14:14
سلام خانمی
خوش به سعادتتون که مشرف شدین خونه ی خدا کاش زودتر فهمیده بودم و می گفتم برای ما هم دعا کنید ان شا الله که بازم روزیتون بشه و روزی ما هم
مریم جون لطف کردی پیشمون اومدی و ممنونم از نظر لطفت ان شاا لله که گل پسرت قدر مامانی رو خوب میدونه همیشه آره بچه ها خیلی به مادر نیاز دارن برا ی همه چی حتی بازی هاشون عزیزم ان شا الله که خوشی هاتون با هم بیشتر و بیشتر باشه ما همیشه به یاد دوستامون هستیم اگه امام رضا بطلبه نائب الزیاره همه دوستای گلمون هستیم من توی خود مشهد ساکن نیستم ساکن گلبهارم شهر جدید گلبهار 35 کیلومتری شمال مشهد خدا کنه قسمتمون بشه زیارت ممنونم از لطفت شما هم توی این شب و روز عزیز برای ما دعا کنید می بوسمت و گل پسرت رو ببوس


مممنون دوست عزيزم