قشنگي هاي زندگي
پسر ٢سال و ١٠روزه من سلام و هزاران سلام و گلباران
.گلكم چند وقتي ميشه كه وارد سومين سال زندگيت شدي . هرروز با اون پاهای کوچولوت زمان رو در می نوردی و همچنان پیشتاز به راهت ادامه میدی .
انگارهمین دیروز بود که در انتظار دیدنت ثانیه ها رو معکوس می شمردم ؛ لحظه دیدار رسید و امروز ٢سال از اون لحظه بیادموندنی میگذره حالا ما صاحب یه پسر شیطون و باهوش دوست داشتنیه ساله هستیم.
خیلی دوست دارم وارد دنیای قشنگت می شدم و می فهمیدم تو اون دل کوچیکت چی میگذره ... پسرم می دونم اگه دست خودت بود مامان رو با همه بدی هاش به دنیای پاک و آسمونیت راه می دادی. کاش می تونستی اون موقع هایی که مث کبوتر بغ بغو میکنی وسط اون "کوکو" هات زبون باز کنی و بگی به چی می خندی فدای اون لب همیشه خندونت بشم مادر، پرنده آسمونی من .
پسرم در خود نیازی رو احساس می کنم که برای تو بنویسم و بعضی از صفحات قلبم رو اینجا برات یادگاری بذارم که بدونی در تمام لحظه لحظه های من جریان داری لحظه هایی که برای هردوتامون تکرارنشدنیه و کسی هم مث من نمی تونه اونا رو برات تبدیل به خاطره کنه...
الان که این پست رو برات می نویسم شايد شما در خواب باشي
فردا صبح بابابزرگ و عمو هاي مهربونت خونه ما مهمون هستند و حسابي بهمون خوش مي گذره و مطمئنم خيلي از موضوع خوشحال مي شي ، خوشحالي شما هم خوشحالي ماست بابت اين موضوع خدا رو شكر مي كنيم.پس امروز يه حموم بعدشم با هم آماده ورود مهموناي عزيزمون مي مونيم.گلكم یادت بمونه
" تنها دل های ما هستند که با هم نجوا می کنند
و روح ماست که به هم پیوند خورده است"
یه سبد گل همراه یه کهکشان بوس از ته عشق
برای نمک ِدردونه ی جیگرطلای خودم