امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

آرزوهای مامانی

برایت آرزو دارم که نور نازک قلبت٬ به تاریکی نیامیزد. که چشمانت٬به زیبایی ببیند زندگی ها را چو باران٬آبی و زیبا بباری٬شادمانه روی گرد غم به دور از دل گرفتن ها      برایت آرزو دارم به تنهایی نیالاید خدا٬ این قلب پاکت را و همواره به دستانت بیاویزد چراغ راه خوشبختی. بدانی آنچه را اینک نمیدانی. برایت آرزو دارم سعادت را٬طراوت را٬ بهشت و بهترین بهترین ها را. عزیز روز های من خدا را می دهم سو گند که در قلبم برای تو خدارا آرزو دارم. ...
22 مرداد 1392

صدای سخن عشق

  بــا هــر چــه عشــق، نــام تــو را مــی تــوان نــوشــت بــا هــر چــه رود، راه تــو را مــی تــوان ســرود بیــم از حصــار نیســت کــه هــر قفــل کهنــه را، بــا دســت هــای روشــن تــو مــی تــوان گشــ ود. ...
21 مرداد 1392

بهشت زمینی من

  بهشت یعنی وقتی پسرت رو بغل می کنی با چشمهاش باهات حرف بزنه بهشت یعنی پسرت با زبون بی زبونی تمام عشقش رو نثارت کنه بهشت یعنی همه بهت بگن بهشت زیر پاهاته ولی تو بگی نه بهشتم پسرمه بهشت یعنی خدا بخواد به واسطه یه فرشته به زور وارد بهشت بشی بهشت یعنی همه تو رو با انگشت نشون بِدن و تو عین خیالت نباشه بهشت یعنی با همه شیطنتهای پسرت باز هم باهاش خوش باشی بهشت یعنی بوی تن پسرت وقتی گردنش رو می بوسی بهشت یعنی نرمی کف پای پسرت وقتی رو چشمات می زاری بهشت یعنی زندگی با بهونه قشنگ زندگیم برای امیر محمد عزیزم :  بهشت دنیاییِ من ، دوستت دارم ...
15 مرداد 1392

عاشقانه های مادرانه

    پســـرم، برگ گلــــم، غنچه ی خوشرنگِ دلــــم دست خود را حلقه کن برگردنـــــم خنده زن بر چشمهای خستـــه ام عشق تو آواز صبح زندگیســـت مهر تو آغاز لطف و بندگـی اســـت سر گذار برشانه هایِ مـــــادرت بوسه زن بر گونه هایِ زردِ مــن خانه ام سبز از صدای شادِ توســت مادرت مست از نوازشهـایِ توســـــت     ...
14 مرداد 1392

ماه رمضان و امیر محمد

سلام عزیز دل مامان ، قشنگ مامان ، نفس مامان ، بهونه قشنگ زندگی علی و مریم هر پدر و مادری آرزوی اینو داره که بزرگ شدن فرزندشو ، شیرین زبونی ها ، سلامتی ، موفقیت بچه هاشو ببینه انشاءالله همه مامانا به این آرزوشون به خوشی برسن ماه مبارک رمضان امسال ماهی بود که بیشتر از همیشه متوجه بزرگتر شودنت ، شدیم با ما سر سفره افطار می شینی  و هر دقیقه می گی مامان من روزه ام به من نون ، پنیر بده از نماز خوندنت بگم کنار من و بابا می شینی و اعمال نماز رو با دقت به ما انجام می دی با بابا وقتی نماز می خونی چادر سر نمی کنی ولی با من همیشه باید چادر سرت باشه هر چی ام بهت می گم آقایون چادر سر نمی کنن بازم دوست...
14 مرداد 1392

بازم من و تو

سلام تبسم من : مامان مريم مثل هميشه خجالت زده روي گلت ، ديگه مثل سابق نمي ياد به وبت سر بزنه اما تو پسرم مثل هميشه مهربون ، مي دونم شرايط منو حتي با همه كوچيكيت درك مي كني كار خونه ، اداره و درس و..... اتفاقات مهم اين مدت 1- بزرگتر شدن تو (وقتي پيش دكترت بردم بهم گفت نسبت به سنت قد بلندي داري ، بيشتر از لحاظ قد و قامت به پسراي آمريكايي شبيه اي (ماشاءالله) منم كه مادر كلي ذوق كردم ) 2- حالا ديگه وقتي بهت غذا مي دم دست منو مي بوسي ازم تشكر مي كني 3- وقتي هم شيطوني مي كني با اون زبون شيرينت مي گي (مامان باهات قهرم چون منو دعوا كردي بعد از 1 دقيقه : مامان باهات قهر نيستم تو مامان خوب من هستي ) 4- دي...
15 تير 1392

بابايي روزت مبارك

صدای در اومدش، بابام اومد دوباره اون وقتی از کار میاد، برام خوراکی داره تا که منو میبینه، زود میگیره در آغوش  بوسیدن لپ هامو نمیکنه فراموش بابايي جونم از اين جا تا آسمون دوستت دارم ...
1 خرداد 1392

روزت مبارك علي عزيزم

           علي عزيزم : دستات همیشه بزرگ ترین حامی زندگیم بوده و آغوشت بهترین جا برای فراموشی غم های زندگیم . روزت مبارک مرد زندگیم دوستت دارم . . .   ...
1 خرداد 1392