امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

زمزمه های مادرانه

1390/4/20 13:58
نویسنده : مامان مریم
235 بازدید
اشتراک گذاری

کودک من آسمان را بنگر ، که هنوز بعد صدها شب وروز، مثل آن روز نخست گرم وآبی وپر از مهر به ما می خندد!
یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان نه شکست ونه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد ونفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت، تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست!
کودک من تو مرا داری ومن هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست!
کودک من دل به غم دادن واز یاس سخن گفتن کار آنهایی نیست که خدا را دارند....
کودک من!غم واندوه،اگر هم روزی، مثل باران بارید، یا دل شیشه ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد وشکست، با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن، وبگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!
او همانی است که در تارترین لحظه شب،راه نورانی امید نشانم می داد....
او همانی که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام غرق شادی باشد.......
کودک من
غصه اگر هست بگوتا باشد!
معنی خوشبختی، بودن اندوه است.!
این همه غم وغصه، این همه شادی وشور، چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند، همه را با هم و عشق بچین....
ولی از یاد مبر، پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا!
ودر آن باز کسی می خواند، که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه؟ چرا؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

یاسمین(مامان حاج علی)
20 تیر 90 12:56
سلام خانمی.نوشته هات خیلی به دل میشینه.در ضمن چه پسر نازی داری.حتما الان پیش امام رضایی عزیزم التماس دعا به امام رضا بگو ما روهم به طلبه.دوست دارم علی رو ببرم پابوسش.


عزيزم ممنون از نظرت منم دعا مي كنم همراه گلت به زيارت امام رضا (ع) مشرف بشي به اميد آنروز