مهمان
سلام نی نی ها ، مامان و باباها ....
دیشب ما خونمون مهمون داشتیم یکی از دوستای بابا علی همراه خانمش فکر می کنم نی نی شون تو خونه جا گذاشته بودند چون من هر چی منتظر شدم از نی نی خبری نبود خلاصه منم که منتظر یه فرصت جدید بودم تا حسابی شیطنت کنم خوشحال از اینکه مهمون داریم از ابتدایی ترین لحظات شروع به شیطنت کردم .........
اول ذوق زده هدیه ای بودم که عمو امیر برام آورده بود که یه هواپیمای قشنگ بودبه اندازه ٥ دقیقه آروم نشستم و با اسباب بازیم بازی کردم بعدش هر چی اسباب بازی داشتم آوردم اونیم که خودم نمی تونستم بیارم بابا و مامانم می آوردن یه خورده ام با اونا سرم گرم شد بعد از خاله خواستم برام کتاب بخونه فکر کنم عمو و خاله حسابی کلافه شدن چون دیگه رفتن تو بحث تحلیل اخبار سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی آخه می دونید من بابام خبرنگاره و دوستاش هم توی همین شغلن و حالا که دیگه همدیگرو دیدن بیشتر صحبتاشون از اینجور حرفهاست منم دیگه خوابم گرفت و لالا کردم و دیگه تو این مهمونی نبودم ولی بازم مرسی از اینکه به خونمون آمدن با من بازی کردن و برام کادو آوردن ایشالا برای نی نی شون جبران کنم.