امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

امیر و دریا

1393/7/19 10:19
نویسنده : مامان مریم
1,470 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان 

من شرمنده خجالت

یه وقتای شرایط کار بدجور به هم می ریزه و فرصت ثبت خاطراتتو ندارم ببخش عزیزم من موظفم تمام دقیقه های دنیای کودکیتو ثبت کنم ولی کم کاری می کنم 

دیگه ماه آبان داره می یاد ماه تولد تو ، دیگه داره شش ساله ات می شه انشاءالله و یه سال بزرگتر می شی 

بمیرم الهی برات که زیاد پیشت نبودم تا خودم شاهدثانیه ثانیه قد کشیدنت باشم ولی می دونم دلت بزرگتر از اینه که از من دلخور شی و بعدها از من گله کنی چون هیچ کس ندونه خدا خودش می دونه تلاش های من و بابایی فقط به خاطر آینده توست نه خودخواهی خودمون به خصوص من که یه مادرم و باید بیشتر پیشت باشم به امید رسیدن آن روزهای طلایی 

گل مامان می خواستم اول گلچینی از عکسهای شش ماهه اول سال 93 رو برات بزارم بعد عکسهای سفر شمال که اولین سفر تو به سرزمین دریا بود برات ثبت کنم ولی انتخاب چند تا عکس از بین این همه عکسی که باهم انداختیم یه کم زمان بره که به امید خدا تا هفته دیگه برات انجام می دم . دوست دارم مامانی

اینم عکسهای شمال - ساری - فرح آباد - سوئیت های برق منطقه ای مازندران 

http://zibasaz.niniweblog.com/

منطقه سواد کوه - بعد از فیروز کوه - صرف صبحانه 93/7/12

 

ساری -سواحل زیبای دریای خزر (اولین بار که چشمان دریایت زیبایی دریای خزر را دید)

سالن غذاخوری 

ژست امیر محمد کنار دریا

اولین باری که امیر محمد  و بابا علی جون دل به دریا زدن (البته اون روز تنها روزی بود که با توجه به فصل پاییز  آب دریا گرم بود و مناسب برای شنا )

عکسهای شما و بابایی توی محوطه محل اقامت 

روز دوم سفر

قایق سواری و جمع کردن گوش ماهی 

 

اینم میوه خوردن بعد از جمع کردن گوش فیل و خستگی امیر کوچولو

بعدشم وقتی از شما پرسیدیم ناهار چی می خوری طبق معمول اولین پیشنهاد شما پیتزا بود با اینکه راضی نبودیم ولی با دلت راه اومدیم و رفتیم پیتزا بوف شعبه فرح آباد ساری البته بیرون از سالن ازت عکس گرفتم چون داخل سالن چیزی برای عکس انداختن نداشت . جز خوردن پیتزا که همه چی اون فقط ضرره و بس 

با اینکه سفر کوتاهی بود ولی به عهد خودمون وفا کردیم طبق قولی که داده بودیم بردیمت تا دریا رو ببینی ممنون از خدای مهربون که این فرصت را در اختیارمون قرار داد تا چند روزی ساعت بیشتری کنار هم باشیم به امید اینکه از این فرصت ها بیشتر در اختیار ما قرار بگیره .

 

آخرین روز سفر 93/7/14 

عکسهای آخر کنار دریا 

راستی عکسهای که من و شما و بابا علی با هم انداختیم به خاطر ....  دوست ندارم توی وبلاگت به صورت عمومی  گذاشته بشه ولی یه پست با رمز برات می زارم که عکسها رو اونجا برات ثبت می کنم .

دوست دارم عزیزم ني ني شكلك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)