بر آستان جانان در آغازین روزهای سال 1393
خدايا روزها مي گذرد سالها و ماه ها در پی هم و من در پيچ و خم جاده هاي زندگي گيج و مبهوت گام برمي دارم من در اين خستگي تنها به كمك كورسويي از نور اميد تو گام بر مي دارم من مي دانم كه چاره اي جز رفتن نيست و مي روم اما......
خدايا بدان تنها به اميد تو مي روم پس تنهايم نگذار ميدانم بنده ي غرق گناه توام
اما هيهات از آن دل رحيم تو كه مرا تنها بگذارد ...
خدا در دستی است که به یاری می گیری ...
در قلبی که شاد می کنی ...
در لبخندی که به لب می نشانی ...
خدا با من است، خدا با توست ...
خدایمان را آشکار کنیم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی