امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

 

 

 برایت یک بغل گندم دلی خشنود از مردم 

برایت چشمه ی آبی کنارش عمر خضریابی

برایت یک بغل مریم که مست از می  شوی هر دم

برایت قدرت آرش که دشمن را زنی آتش

برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده

برایت یک غرل احساس دو بیتی های عطر یاس

برایت هرچه خوبیست آرزو دارم

 خدای عزیزم :

من تنهایم وکودکم از من تنهاتر  

و ما تنها در آغوش توییم ما را  

از آغوش خودت دور نکن..

 

 

 

 

 

 

 

 

استوارباش همچون درخت

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ عزیزمن زندگی بدون روزهای بد نمی شود،زندگی بدون اشک و درد و غم اما روزهای بد،همچون برگهای پائیزی باور کن که شتابان فرو می ریزد و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی استخوان می شکند و درخت استوار و مقاوم برجای می ماند. عزیزمن برگهای پائیزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت ، سهمی از یاد نرفتنی دارد #نادر ابراهیمی
7 ارديبهشت 1402

کلاس چهارمی مامان

تو این دنیای عجیب لبخندت عجیبانه حالم را عجیب میکند حالم وقتی عجیب میشود که افکارسرسخت ذهنم را مسکوت کند  و من بمانم و ذهن بی صدام بی صدا از همه چی ...********* و یا شاید پر صدا و باز پرصدا از همه چی پر صدا از لبخندهایت از خنده هایت از حال عجیب بعدش چقدر حالم این روزها زود به زود عوض میشود حال من متغیری شده ک نمیتوانم به چیزی تثبیتش کنم دوست دارم نگاهت کنم انقدر که حتی تو ندانی که حتی تر نفهمی و من رسم پروانگی را در چشمانت بیاموزم انقدر پیله بندم در ان چشمانت که پیله ی نگاهم شود نگاهت را میگویم  که دوست دارم نگاهم پیله بند نگاهت شود.. ...
26 آبان 1398

دلیل زندگیم

درست مانند این است که یک لحظه چشمانم را بستم و بعد از بازکردن دیدم که تو کاملا بزرگ شدی زمان به سرعت می گذرد و من فقط می خواهم زمان را کمی کندتر کنم دوستت دارم پسرم تا ابد …...
10 اسفند 1397

شکرگذاری

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ من به صدای آرام نفس کشیدنت گوش می دهم دستانم صورت کوچکت را لمس می کند هرگز نمی توانم به این فکر کنم که ترکت کنم و خداوند را شاکرم به خاطر چنین لطفی که در حقم کرده است...
10 اسفند 1397

کلاس سوم دبستان سال 1397

  وقتی بزرگ می شوی قدت کوتاه می شود آسمان بالا می رود و تو دیگر دستت به ابرها نمی رسد و برایت مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چگونه بازی می کنند آنها آنقدر دورند که تو حتی لبخندشان را هم نمی بینی و ماه ، همبازی قدیم تو آنقدر کمرنگ می شود که اگر تمام شب را هم دنبالش بگردی پیدایش نمی کنی. ...
7 آبان 1397